دلــــــــم یکــــــــ اتفــــــاق...

نـــــــــــــه!

یکـــــــ معجـــــزه مــــی خــــواهـــد

کـــه ســرم را بــه شـــانـــه تـــــــو بــرســانــد

و...

بـبــــــــــارم همــــه ی ایـــن ســـالهــــا را...!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, | 1:23 | نویسنده : darya |

اگر روزی رسیدی که من نبودم

تمام وصیتم به تو این است

خوب بمان

از آن خوب هایی که من عاشقش بودم

============

تمـام ِ این چـند سـال و اَنــدی عــمرم بـه کــنار

مـن فـــقط ،

بـه انـــدازه ی همــان صَــدُم هـای ِ ثـانیه ای که ،

در هــوای ِ عطـرِ ِ آغــوشت نفـس کـشیـدم ،

زنـــدگـی کــــردم !!


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, | 1:15 | نویسنده : darya |

باتونیستم...تونخوان

باخودم زمزمه می کنم:

من خوبم...من آرامم...من قول داده ام

فقط کمی... 

تورا کم آورده ام...! 

یادت هست می گفتم درسرودن تو ناتوانم؟

واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارم ها؟

حالا تمام واژه هادرگلویم صف کشیده اند

بااین همه واژه چه کنم؟

تکلــیــــف این همه حرف نگفته چه می شود؟

بایدحرف هایم رامچاله کنم وبرگرده باد بیندازم...

باید خوب باشم 

من خوبم...من آرامم...من قول داده ام... 

فقط کمی بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی می کند

روزهایم کـــــــش آمده

هرچه خودم رابه کوچه بی خیالی میزنم بازسرازکوچه دلتنگی درمی آورم

روزهاتمام ابرهای اندوه درچشمان من هستندولی نمیبارند...چون

من خوبم...من آرامم...من قول داده ام

اماشب ها...وای ازشب ها... 

هوای آغوشت دیوانه ام می کند 

کاش لااقل میشدفقط شب بخیرشب هارابگویی تابخوابم 

لالایی ها پیشکش...!

من خوبم...من آرامم...من قول داده ام...

فقط نمی دانم چرا هی آه میکشم؟

آه... 

وآه ...

وبازهم آه...خسته شدم ازاین همه آه...!

شب هاتمام آه هادرسینه ی منند

آن قدرسوزناک هستند که میتوانم با این همه آه دنیاراخاکسترکنم

من خوبم...من آرامم...

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم ازتو

برای کسی ازته دل نخندی

میترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این... 

توکه نمی مانی برایش...آنوقت مثل من باید

خوب باشد...آرام باشد...قول داده باشد

بــــــــــیــــــــچـــــاره ...!


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, | 1:4 | نویسنده : darya |

      کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم

      حالا هر روز بهم زنگ میزنی

      یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی

      من که میدونم تو هم دلت تنگ منه  …

=======================

      هنوز هم مرا به جان “تو” قسم مى دهند …

      مى بینى؛

       تنها من نیستم که رفتنت را باور نمى کنم…!!!

====================


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, | 1:51 | نویسنده : darya |

این قاعده ی بازی است...

اگه دست دلتان رو شد که دوستش داری...

باختت حتمی است...

مرافب آخرین جمله ی آخرین دیدار باش..

دردش زیاد است!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 22 شهريور 1393برچسب:, | 14:53 | نویسنده : darya |

راسـتــش را بخــواهى…

دیـگــر مـنــتــظــرِ آمـــدن “تــــو” نیــســتــم…

منـتـظــر “رفـتـــن” خـــــودم هـــسـتــــــم

================

اه... 

من وصیت کردم 

بعد از مرگ دفنم نکنند 

آتشم بزنند 

نمیخواهم حسرت هایم را باخود به گور ببرم 

باشد که آرزوهای خفه شده سینه ام تا قیامت 

عرش را بلرزانند


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:55 | نویسنده : darya |

گفتم:میری؟

گفت:آره

گفتم:منم بیام؟

گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

فقط خندید.....

اشک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت:میری؟

گفتم:آره

گفت:منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر

گفت:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره

من رفتم اونم رفت

ولی

اون مدتهاست که برگشته

وبا اشک چشماش

خاک مزارمو شستشو میده

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:50 | نویسنده : darya |

هر کی دوست داره جواب بده...


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:41 | نویسنده : darya |

کی میتونه حلش کنه؟؟؟؟؟!!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:31 | نویسنده : darya |

رفتم کنار قبرستان از آدماش پرسیدم:په مدرکی لازم دارم تا بمیرم و بیام؟

یکی گفت:اگر جوانی زود آمدی,دیگری گفت:اگرپیری دیر آمدی!

گفتم: عاشقم و به عشقم نمیرسم!!

گفتند: بدون مدرک خوش آمدی...!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:25 | نویسنده : darya |

چه صبحی میشه اون صبحی که باصدای گوشی از خواب بیدار میشی

صدات درنمیاد...ولی از پشت خط یه صدای مهربون میگه:تنبل کوچولوی من...

پاشو میخوام روزمو باشنیدن صدات شروع کنم

==============

پرهیز از نگاه کزدن به کسی که شوق دیدنش کلافه ات کرده...

تردید مبهمت را به یقینی روشن تبدیل میکند...

:عاشق شده ای


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 2:17 | نویسنده : darya |

عشق یعنی...

بعداز یه دعوای مفصل,از روی لجبازی گوشی روبزاری روی سایلنت و بری زیر پتو...

بعد هر چند دقیقه یه بار یواشکی گوشه ی پتو رو کنار بزنی و زل بزنی به سقف...

تاببینی نوری از گوشی افتاده روی سقف یا نه؟؟


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 21:21 | نویسنده : darya |

بعد از مدت ها دیدمش!! دستامو گرفتو گفت:چقدر دستات تغییر کردن...

خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم...توی دلم گریه کردم و گفتم:

بی معرفت! دستای من تغییر نکرده...

دستات به دستای اون عادت کرده...


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 1:12 | نویسنده : darya |

شده بعضی وقتا یهو بهم بریزی؟

شده بعضی وقتایهو دیگه دوستش نداشته باشی؟

به خودت میگی اصلا واسه چی دوسش دارم؟!

بعد به خودت میخندی و لعنت میفرستی که اصلا واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی؟!

یهو...

یه چیری یادت میاد...

یه چیز خیلی کوچیک...

یه خاطره...یه حرف...یه لبخند...یه نگاه...وبعد...همین...

همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی...

که نمیتونی فراموشش کنی...

حتی اگه به خاطرش بدترین بلاها سرت بیاد...


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, | 1:35 | نویسنده : darya |

میری بی سرو صدا رو تختت دراز میکشی...

دلت شکسته از دست کارای خودت...

دلت واسه یکی خیلی تنگه...شایدم واسه خودت..

دلت میخواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه...

نمیخواد چیزی هم بگه...فقط همین...

گوش بده کافیه...

گوشیت رو برمیداری...چک میکنی که ببینی

کسی رو داری بهش پیام بدی یانه...؟؟!!

میرسی به اسمش...

هه (online)

یه خنده تلخ...

یه آه آرووم...

بغضت رو توی گلوت حبس میکنی و میگی

بیخیال...

اون اینطوری شادتره...

عکسشو میبینی...

باخودت میگی.."خوشبحالش چه خوشکل شدی"

بعد بغضت...

بیخیال...

هیچکس هم از اون شب باخبر نمیشه...که چی بهت گذشته..

صبح میشه...و باز میخندی..

همه هم میگن خوشبحالش...چه زندگی شادی داره...هه

امروزم تموم شد...شب شد...

امشب تکرار دیشب...!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:, | 12:53 | نویسنده : darya |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 18:8 | نویسنده : darya |

خووب تماشا کن!

دختری که برای دوباره داشتنت تمام شب را بیدار میماند و با تویی که نیستی حرف میزند!

دختری که دستهایش را در هم گره می کند و زانو میزند لب تختش..

و چشمانش را میبندد و تنها آرزویش را برای هزارمین بار به خدا یادآور می شود...

خدا هم مثل همیشه لبخند میزند...

از اینکه تو آرزوی همیشگی من بودی...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:48 | نویسنده : darya |

خوشبختی را دیروز حراج گذاشتند..

ولی حیف که من زاده امروزم...خدایا جهنمت فرداست...

پس چرا امروز می سوزم...

"""""""""""""""""""""""""

میگویند یه روزی هست... که چرتکه دست میگیرندوحساب کتاب می کنند

و آن روز تو بایدتاوان آنچه با من کردی را بدهی!

فقط نمی دانم....

تاوان دادن آن موقع تو.به چه درد من می خورد؟!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:43 | نویسنده : darya |

تنهایی یعنی اونقدر بهش نزدیک باشی که بوی ادکلنش تک تک سلولهاتو پرکنه...

دستاشو میگیری و باتمام وجودت فقط میخوای اونو تو بغلت بگیری و آرامشو احساس کنی

و وقتی دستاتو دراز میکنی که دور گردنش حلقه کنی...

مثل همیشه از خواب مبپری و تنها چیزی که حس میکنی تپش تند تند قلبته...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:15 | نویسنده : darya |

"سرد است و من تنهایم" چه جمله ای! پر ازکلیشه!پر ازتهوع!

جای گرمی نشسته ای و میخوانی "سرد است" 

یخ نمیکنی...حس نمیکنی... که من برای نوشتن همین دو کلمه...

چه سرمایی رو گذروندم !


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:10 | نویسنده : darya |

خدایا 

جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست

که اینگونه آغاز شود :

وقسم به روزی که قلبت را شکستند و جز خدایت مرهمی ندارد..


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 17:0 | نویسنده : darya |

بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن...بعد چشمشون به یه گردو می افته

دولا میشن تا گردو رو بردارن..الماس می افته تو شیب زمین

قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره..

میدونی چی میمونه؟!

یه آدمو یه دهن بازو یه گردوی پوک و یه دنیا حسرت!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 16:41 | نویسنده : darya |

مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟

بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!

بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!

خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!

اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!

او کـه رفـت،

نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, | 3:57 | نویسنده : darya |
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس